نردبان به درخت تکیه داده بود.قورباغه هم توی چمن کنار نردبان، قور قور می کرد.
نردبان گفت:«این قدر قور قور نکن!»
قورباغه پرسید:«قورقور نکنم، چه کار کنم؟»
نردبان گفت:«پلّه های من را بشمار.» قورباغه جلو پرید. پایین پلّه های نردبان نشست و گفت: «قور، قور قور، قور قور قور…»
قورباغه، پلّه ها را یکی یکی بالا می پرید و می شمرد: «قور قور قور قور…»
رسید به پلّه ی آخر، و با خوشحالی گفت: «همه ی پلّه هایت را شمردم.»
یک مرتبه نردبان داد زد: «مواظب باش! نیفتی…»
امّا دیر شده بود.
در ادامه داستان صوتی تصویری رایگان قورباغه و نردبان خواهید شنید:
قورباغه یک قور بلند گفت و از نردبان روی چمن های خیس افتاد!
نردبان، پلّه پلّه خندید.
قورباغه هم از خنده ی نردبان، خنده اش گرفت و قور قور خندید.
قورباغه، پلّه ها را یکی یکی بالا می پرید و می شمرد: «قور قور قور قور…»
رسید به پلّه ی آخر، و با خوشحالی گفت: «همه ی پلّه هایت را شمردم.»
یک مرتبه نردبان داد زد: «مواظب باش! نیفتی…»
امّا دیر شده بود.
قورباغه یک قور بلند گفت و از نردبان روی چمن های خیس افتاد!
نردبان، پلّه پلّه خندید.
قورباغه هم از خنده ی نردبان، خنده اش گرفت و قور قور خندید.
شاید به این مطالب نیز علاقمند باشید:
داستان صوتی تصویری رایگان هدیه کلاغ
مقاله «چطور ذهن کودکان را آماده یادگیری ریاضی کنیم؟» از وبسایت آموزشی دوران طلایی